پیشوای دوم جهان تشیع علیه السلام، اولین ثمره زندگی مشترک امام علی علیه السلام وحضرت مولتنا وسیدتنا وقرة عین الرّسول فاطمة الزّهراء علیها السلام در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در «مدینة الرسول » دیده به جهان گشود . وقتی خبر ولادت امام مجتبی به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید، شادی و خوشحالی در رخسار مبارک آن حضرت نمایان شد . مردم شادی کنان می آمدند و به پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و زهرا علیهما السلام تبریک می گفتند، رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز هفتم ولادت، گوسفندی را عقیقه (و قربانی) کرد و در هنگام کشتن گوسفند، این دعا را خواند: «بسم الله عقیقة عن الحسن، اللهم عظمها بعظمه ولحمها بلحمه شعرها بشعره . اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله ; بنام خدا، [این] عقیقه ای است از جانب حسن، خدایا! استخوان عقیقه در مقابل استخوان حسن، و گوشتش در برابر گوشت او . خدایا! عقیقه را وسیله حفظ محمد و آل محمد قرار ده.»
سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله موهای سر او را تراشید و فاطمه زهرا علیها السلام هموزن آن به مستمندان «درهم » نقره سکه دار انفاق نمود. از این تاریخ آیین عقیقه و صدقه به وزن موهای سر نوزاد مرسوم شد.
حسن بن علی، هفت سال در دوران جدش زندگی کرد و سی سال از همراهی پدرش امیرمؤمنان برخوردار بود . پس از شهادت پدر (در سال ۴۰ هجری) به مدت ۱۰ سال امامت امت را به عهده داشت و در سال ۵۰ هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن ۴۸سالگی به درجه شهادت رسید.
بخش اوت:گوشه هایی از فضائل امام حسن سیدی شباب اهل الجنة علیه السلام:
علم الهی
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات – حتی ملائکه – دانش و بینش است . در قرآن کریم آمده است: «وعلم آدم الاسماء کلها ثم غرضهم علی الملائکة فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین- قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا» سوره مبارکه بقره/آیات شریفه۳۱- ۳۲ .
علم اسماء[علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت، بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید . عرض کردند: تو منزهی، ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم.»
برترین علم ها، علمی است که مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود که به آن علم«لدنّی»گفته می شود .خداوند در مورد حضرت خضر علیه السلام می فرماید:« وعلمناه من لدنا علما» «علم فراوانی از نزد خود به او آموخته ایم.»سوره مبارکه کهف/آیه شریفه۶۵٫
امام حسن مجتبی علیه السلام دارای چنین علمی بود . به برخی روایات در این زمینه
توجه کنید:
۱- عثمان بن عفان درباره علم امام حسن علیه السلام خطاب به شخصی که در نزد او حاضر بود می گوید: «ومن لک بمثل هؤلاء الفتیة اولئک فطموا العلم فطما وحازوا الخیر والحکمة ; کجا می توانی مثل این جوان ها را پیدا کنی؟ آنان [از خاندانی هستند] که کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلتند .»
۲- امام علی علیه السلام درباره فرزندش امام حسن علیه السلام بعد از شنیدن سخنان او با ابوسفیان در حالی که کودکی چهارساله بیش نبود، فرمود: «الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا» ; سپاس خدای را که در میان آل محمد و در نسل پیامبر خدا، کسی را قرار داد که همچون یحیی بن زکریاست [ . که خداوند در مورد او فرمود: ] به وی علم و دانش در کودکی عطا کردیم .»
۳- معاویه، به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض کرد: شنیده ام رسول خدا مقدار خرمای درخت را می دانست، آیا چیزی از آن علم (الهی) در نزد شما هم وجود دارد؟ شیعیان شما چنین می پندارند که شما به همه چیز; آنچه در زمین است و هر چه در آسمان است آگاهی دارید . حضرت فرمود: «ان رسول الله صلی الله علیه و آله کان یخرص کیلا وانا اخرص عددا ; پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [مقدار] وزن و پیمانه [درخت خرما] را می گفت و من عدد آن را می گویم .» معاویه گفت: این درخت خرما چند عدد خرما دارد؟ حضرت فرمود: چهار هزار و چهار عدد . دانه های خرما را شمردند و دیدند همان مقدار است که حضرت مولنا وسیدنا (علیه السلام) فرموده است .
۴- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پرواپیشگان و اولیاء خداوند، این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک می باشد . امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره متقین می فرماید: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم ; خالق در جان آنان بزرگ است پس غیراو در چشمشان کوچک می باشد .» سر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است .
بعضی می پندارند که شجاعت امام حسن علیه السلام کمتر از ائمه دیگر بوده است . برای اینکه نادرستی این پندار روشن شود به نمونه هایی از شهامت آن حضرت اشاره می شود:
۱- به نقل برخی از مورخان مانند «ابن اثیر» ، «ابن خلدون » ، «سید هاشم معروف الحسنی » و «باقر شریف قرشی » ، امام حسن علیه السلام به همراه برادرش امام حسین علیه السلام در فتح شمال آفریقا با ده هزار رزمنده شرکت کردند .
همچنین به نقل از «طبری » و «ابن اثیر» ، امام حسن علیه السلام و برادرش امام حسین علیه السلام در فتح طبرستان در سال سی هجری در کنار دیگر رزمندگان اسلام حضور داشتند.
ابونعیم اصفهانی می نویسد: امام حسن علیه السلام در فتوحات ایران شرکت داشت و در اصفهان و گرگان کنار رزمندگان اسلام بود .
۲- امام مجتبی علیه السلام در جنگ جمل، در رکاب پدر خود امیرالمؤمنین علیه السلام در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی علیه السلام سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد .
پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران، وارد کوفه شدند و مردم کوفه را جهت شرکت در این جهاد دعوت کرد .
او وقتی وارد کوفه شد که هنوز «ابوموسی اشعری » ، یکی از مهره های حکومت عثمان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه امیرمؤمنان علیه السلام مخالفت نموده، از جنبش و حرکت مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شکنان جلوگیری می کرد . با این حال حسن بن علی علیهما السلام متجاوز از ۹ هزار نفر از شهر کوفه به میدان جنگ گسیل داشت .
۳- آن حضرت در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیرمؤمنان علیه السلام برای جنگ با معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در رکاب علی علیه السلام و سرکوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود .
آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود که امیرمؤمنان، در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین علیه السلام را از پیشتازی در جنگ با دشمن بازدارند، تا نسل پیامبر صلی الله علیه و آله با کشته شدن این دو شخصیت از بین نرود .
آنچه بیان شد، و موارد مشابه آن، نشان از آن دارد که امام حسن مجتبی علیه السلام فردی سخت شجاع و با شهامت بوده، هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشته است .
آن حضرت در پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازی دریغ نمی ورزید و همواره آماده جهاد و مبارزه در راه خدا بود .
۵- معاشرت و اخلاق
امام حسن مجتبی علیه السلام تجسم عالی فضایل انسانی بود . او مقتدای پاکان و صالحان بود و خود بهره بسیار از خلق و خوی رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت .
«علامه مجلسی » می نویسد: مردی از شام به تحریک معاویه به امام مجتبی علیه السلام ناسزا گفت . امام مجتبی علیه السلام صبر کرد تا سخن او به پایان رسید، آن گاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام کرد و سپس فرمود: پیر مرد! فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای . اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی می خواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بی نیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و . . . .
مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه کرد و گفت: «اشهد انک خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته; گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد .» و سپس فرمود: تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید.
بخش دوم:امام حسن علیه السلام و جريان اجتماعي
۱-روي کرد تشکل همسو
پی آمد بيعت با امام حسن علیه السلام
رويکرد تشکل همسو بهسوي امام مجتبي عليهالسلام سه پيآمد مهم را به دنبال داشت. نخست اينکه توانمندي اجتماعي بزرگي اهل بيت را پديدار ساخت و سبب شد که امام اقدام به استقرار نهادهاي اجتماعي و سياسي حکومتداري خويش نمايد. بههمين جهت در اولين فرصت اقدام به ساختار سياسي و مديريتي نموده و کارگزاران و مديران خويش را مستقر ساخت و فرماندهان نيروها و سپاه را تعيين و تثبيت نمود. فرتب العمال و أمر الامراء. .
با گرايش تشکل همسو به سوي امام حضرت در پيمان خود با آنان از مردم پيمان وفاداري به جنگ و صلح و امضا مينمود. و در بعت با حسن مجتبي اين شرط فراهم شده بود که آنان در جنگ و صلح تسليم ديدگاه امام همام خواهند بود. فبايعه اصحاب ابيه علي حرب من حارب و سلم من سالم. .
پيآمد دوم اين بيعت با شکوه وحشت و اضطرابي است که در معاويه پديد آورد. معاويه از رويکرد مردم به حسن مجتبي عليهالسلام سخت نگران شد. زيرا در صورت حمايت مردم از سياست علوي حکومت فريب و نيرنگ معاويه به شدت لرزان خواهد شد.
از جانبي معاويه به لحاظ اين که تعهدات داوري «حکميت» را زير پا گذاشته و از جانب ديگر امام مجتبي طرف معاويه در حکميت نبوده است. و نيز معاويه به صلابت و هيبت خاندان حيدر را خوب آشنا است. و فرزند فاطمه عليهماالسلام را به خوبي ميشناسد که در صورت توانمندي چه رفتاري با وي خواهد داشت.
معاويه فردي زيرک و هوشمندي است و اينک به خوبي ميفهمد که با وجود اين رويکرد به امام مجتبي نه تنها به عراق و ساير بلاد اسلامي چنگ اندازي نميتواند بکند، بلکه پادشاهي سرپا فريب و استعمار و استبداد وي در شام هم به لرزه آمده است. با اين اوضاع سياسي اينک بايد ديد کدام طرف اينک بايد ديد کدام طرف توانمدني جنگ و ستيز را دارد و چه کسي طالب سازش و صلح خواهد بود؟!
اوضاع سياسي به صورت عادي و طبيعي هم بررسي شود آنکه از رويکرد مردم به سوي امام مجتبي در هراس است معاويه ميباشد. به همين جهت معاويه طالب صلح و سازش با امام است و امام تلاش دارد معاويه را به ارزشهاي الهي سرفرود آورد، وي را به بيعت خويش فرا ميخواند و معاويه چون خود را زبون ميبيند به صلح ميانديشد. بر همين اساس رويکرد به صلح نخست از جانب معاويه است نه امام مجتبي: فکتب اليه معاوية في الهدنة و الصلح. امام نيز با پذيرش صلح تلاش دارد، معاويه را وادار به تعهدات قرار داد، پاي بند نمايد.
به يقين علت پيشنهاد صلح از جانب معاويه به توانمندي امام مجتبي عليهالسلام و موقعيت ويژه حضرت بازگشت دارد. زيرا معاويه کسي نيست که اگر فرصت فراهم آورد لحظهاي در ستيز با اهل بيت عليهالسلام انديشه نمايد.
بسيج نيرو به جبهه
پی آمد سوم رويکرد تشکل همسو بسيج نيرو در مصاف با معاويه ميباشد.
به خاطر داريم که امام مجتبي در دوران رسول الله صلي و الله و آله خردسال بود و توان شرکت در جبهه را نداشت. ليکن ازهنگام برومندي حضرتش حتي در زمان خلفا که بسياري از نبردها با اذن امام علي عليهالسلام صورت ميگرفت همواره در جبهه نبرد شرکت ميجست و يکي از فرماندهان سپاه اسلام به شمار ميرفت.
در جريان انقلاب عليه عثمان از نگهبانان خانه عثمان بود که به دستور امام علي براي جلوگيري از فتنه نگهباني ميداد تا در اين حادثه مجروح و خونين شدند.
صلابت و هيبت امام در دوران زمامداري پدرش بهتر آشکار شد. در دو جنگ جمل و صفين که هر دو از هر جهت جنگ بزرگ بودند، امام مجتبي ازطلايهداران سپاه بود. در فراهم آوردن نيرو براي جبهه در جنگ جمل نقش اول را ايفا نمود و هزاران نفر را از کوفه به ياري علي عليهالسلام در جمل گسيل داشت. در نبرد صفين نيز از سران و پرچمداران سپاه علي عليهالسلام بود. تا آنجا پيش رفت که امام نگران جان وي و بردارش حسين گرديد. شجاعت و سترگي امام از همان دوران نوجواني بر همگان آشمار بود.
اينک امام خود زمامدار امت اسلام است. جنگ و صلح و سرنوشت امت اسلامي به دست وي سپرده شده است. امام سترگ و
مقاوم و بردبار و صبور در برابر دشمني چون معاويه در مصاف است.
پشتيباني تشکل همسو از امام همام، وي را وادار ميسازد تا پايداري خود را بايد بيش از هر زمان نمايش گذارد، تا صبوري فرزند حيدر کرار شفافتر شود و فرزند فاطمه که از سينه سترگ فاطمه شير نوشيده اينک بايد مظهر شجاعت علي و سترگي فاطمه را به نمايش آورد، تا در آينده هوشمندان جامعه به تماشاي آن خيره شوند. امام سترگ و هوشمند بايد بار ديگر خاطرههاي بدر و خيبر را زنده کند و اعقاب بوسفيان را رسوا و دمار از آنان در آورد.
امام مقاوم و پايدار تمام توان خويش را به کار ميگيرند و از توانمنديهاي خويش بهره ميبرد تا در مصاف با معاويه ليلة الهرير ديگري پديدار کند. تا بار ديگر بوزينههاي روبه صفت از خروش شيران هراسناک فرار کنند.
امام همام که شرايط را فراهم در برخورد نظامي مشاهده مينمود. ازلحاظ نيرو، هزاران نفر اعلام پشتيباني مينمايند. طبق برخي منابع پنجاه هزار نفر همراه امام به مداين حرکت ميکنند. .
اعلام پشتيباني مردم از يکسو، ازلحاظ تجهيزات نظامي نيز در شرايط خوبي به سر ميبردند به همين جهت بعد از مدتي که زعامت حضرت استقرار يافت بعد از چند ماه (حدود شش ماه) دستور بسيج عمومي را صادر نمودند. فرماندهان نظامي را از افرادي با سابقه تعيين و آنان را ساماندهي نموده به طرف «نخيله» اردوگاه موقف بسيج نمودند تا بعد از سازماندهي به طرف ساباط و مداين و آنگاه مرز شام حرکت نمايند.
۲-جريانهاي اجتماعي متضاد
چالشگري معاويه
ايجاد همگرايي و شکل گرفتن تشکل همسو در يک جامعه، لزوما به اين معنا نخواهد بود که جريانهاي اجتماعي چالشگر در آن جامعه شکل نخواهد گرفت. بلکه جامعه همواره جريانهاي اجتماعي متضاد در درون خود ميپروراند. همواره در برابر جريانهاي اجتماعي حق طلب، جريان چالشگر شکل داشته است و اين يک سنت اجتماعي پايدار است.
قرآن که در زمينههاي گوناگون اجتماعي ديدگاههاي منطبق با واقعيتها ارائه مينمايد، در شناسايي امت بنی اسرائيل دو جريان متضاد را شفاف ميسازد. يک جريان اجتماعي که ازمتن قوم بنی اسرائيل جوشيده و از رهبري حق مانند موسي عليهالسلام هواداري مينمايد. ديگر جريان اجتماعي که آن هم از متن همان قوميت جوشش گرفته، ليکن چالشگر جريان اول ميباشد.
قرآن ضمن شفاف نمودن موضع هر دو جريان فرجام آنان را روشن مينمايد که فرجام جريان اول پيروزي و رستگاري است. و فرجام جريان دوم بد عاقبتي و گرفتاري است: و تمت کلمات ربک الحسني علي بنياسرائيل بما صبروا.«وعده نيک پروردگارت به لحاظ پايداري بني اسرائيل در راه حق شکل گرفت.» در مورد گروه دوم از همان مليت ميفرمايد از آنان(بني اسرائيل) انتقام گرفتيم و آنان رادر دريا غرق نموديم: فانتقمنا منهم و اغرقناهم في اليم.
در زمان امام مجتبي عليهالسلام نيز اين سنت الهي در دورن جامعه شکل گرفته است. جريانهاي متضاد اجتماعي پديدار گشتهاند. بر اين اساس پديدار شدن تشکل همسو و حمايت بيدريغ آن از امام مجتبي عليهالسلام لزوما به اين معنا نخواهد بود که جريانهاي چالشگر شکل نگرفته باشند، و فردي چون معاويه آرام گرفته و از جريانهاي چالشگر بهرهوري ننمايد. بلکه پديدار شدن اين توانمندي، معاويه را در صدد چاره جويي در مقابله نمودن با اين تشکل و در انديشه شکستن صلابت آن خواهد افکند، که چگونه توسعه آن را مهار و با چه طرفندي اين توانمندي را آسيب رساند.
معاويه فردي است که در فرصت سازي و حيلهگري دست توانمندي دارد. و اينک دراين انديشه است که با جاري ساختن جريانهاي اجتماعي و با بهرهگيري از بافت اجتماعي و نيروهاي نفوذي جامعه، اين صلابت را با شکست مواجه سازد. وي اينک تمام توان خود را به کار ميگيرد تا راهکارهاي اين فرايند را فراهم آورد و نيک اميدوار است که همان گونه که صلابت ياران علي عليهالسلام وتشکل همسو را در صفين آسيب رساند! اينک نيز از مشابه همان نيرنگها بهره گرفته در برابر اين اقتدار مقاومت نمايد. به همين جهت با آگاهي از ساختار اجتماعي و با حمايت و امداد رساني گرايشهاي چالشگر تلاش مينمايد تا ساختار اجتماعي را به سوي خويش گردش دهد.
و عمده محوري که به آن اميد دوخته است، و در اين عرصه ميتواند معاويه را ياري رساند، جريانهاي اجتماعي چالشگر تشکل همسو ميباشد که در متن جامع عراق شکل گرفتهاند. زمان امام مجتبي متصل به دوران امام علي عليهالسلام است و طبيعي است جريانهاي اجتماعي مخالف که در زمان امام علي شکل گرفته و يا تداوم يافته بودند، اکنون نيز فرصت پديداري خواهند داشت.
از اينسو احزاب چالشگري که در آن زمان پديدار شده و بر همگرايي و تشکل همسو آسيب رسانيده بود و از شکوفا شدن اقتدار آن جلوگيري نموده بودند، اينک نيز توان بهرهگيري ازتوانمنديهاي خويش را دارد. و شايد بتوان گفت قدري زمينه بهتري هم نسبت به آن زمان در جهت پديدار ساختن چالشگري فراهم آمده است. بر همين اساس معاويه به اين جريانهاي چالشگر نگر افکنده و آنان را در مقابله با تشکل همسوي اهل بيت ياري ميرساند.
تشکلهاي پنهان
رويکرد عموم مردم عراق و حجاز به سمت اهل بيت عليهالسلام يک تشکل بزرگ همسو را شکل داده است. در عين حال در درون جامعه حرکتهاي چالشي پنهان و آشکار وجود دارد. اين تشکلها در آغوش و درون همان تشکل پايه گرفته و به صورتهاي گوناگون پديدار ميشوند. اين تشکلها براي پيشبرد اهداف خود افزون بر بهرهگيري از توانمنديها خويش، درصورت امکان با بهرهگيري از قدرتهاي خارجي در درون جامعه تنش ايجاد نموده و گرايش متشکل وفراگير را متوقف و يا حتي در جهت اهداف خويش گردش ميدهند.
به همين جهت معاويه ((لعنة الله علیم أجمعین)) گرچه از رويکرد عمومي مردم به امام حسن مجتبي عليهالسلام سخت هراسناک شده است، ليکن نسبت به اين جريان مهم هيچگاه بيتفاوت و نظارهگر نخواهد ماند. بلکه هوشمندانه مراقب تحولات عراق و حجاز و با سياستهايي که دارد همواره در صدد ايجاد اهرمهايي است که افکار عمومي عراق را از يکسو نگري به جانب امام محجتبي بازداشته و با سياست پنهان و ايجاد اختلاف صلابت تشکل همسو را پراکنده سازد. وي در صدد است آرام آرام با نفوذ در متن جامعه و با قريب افراد سرشناس عراق و سران احزاب و تشکلهاي چالشي، با آسيبرساني به تشکل همسو معادلات اجتماعي را به سود خويش گردش دهد.
معاويه براي دستيازيدن به اين هدف مهم همواره با اعزام جاسوسان به درون عراق تلاش دارد که از بافت اجتماعي و نيز توانمنديهاي جبههي مقابل آگاه شود و جاسوسان وي توانمند و پرتلاش عمل مينمودند گرچه برخي از آنان گرفتار نيروهاي امنيتي امام مجتبي عليهالسلام شدند و دستور قتل آنها صادر شد. چنان که هنگامي که يکي از آنان از «حمير» ديگري از «بلقين» دستگير شدند، حضرت دستور داد آنان را گردن بزنند.که اين اقدام تلاش مستمر و نيز خطر آنان را آشکار ميسازد، که استحقاق کشته شدن را داشتهاند.از جانب ديگر بسياري از گروههاي چالشگر در عراق و حجاز مرعوب تشکل همسو قرار گرفته بودند و چون عدالت طلبي اهل بيت را برنميتابيدند. همسو با سياستهاي معاويه بودند و يا حداقل در ظاهر بيتفاوت جلوهگر بودند، که سياستهاي معاويه به خوبي از آنان بهرهکشي مينمود. اين گروهها عمدة از زمان حکومتداري امام علي عليهالسلام تداوم يافته بودند، برخي آشکار و بيشتر به صورت تشکلهاي پنهان شکل گرفته بودند و اينک بهترين زمينه را براي نفوذ معاويه ((لعنة الله علیم أجمعین)) در عراق فراهم ميسازند.
منبع:امام حسن علیه السلام اتگوی زندگی
مؤلف:آقای حبیب الله احمدی